داستان کوتاه

داستان کوتاه مجازی داستان نویسی خلاق داستان بلند از نویسندگان فارسی

داستان کوتاه

داستان کوتاه مجازی داستان نویسی خلاق داستان بلند از نویسندگان فارسی

درباره بلاگ
داستان کوتاه

در این پیج آثار داستانی کوتاه فارسی را بازنشر میکنیم. از شما دعوت بعمل می آوریم تا آثار داستانی خودتان را برایمان فرستاده تا با نام خودتان در وبلاگ بازنشر نماییم. #داستانک #داستان-کوتاه #داستان-بلند #داستان-نویسی-خلاق

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
آخرین نظرات
۱۴ آذر ۹۹ ، ۲۲:۵۴

مجله ادبیات داستانی چوک

 

        رایگان مجله الکترونیکی ماهنامه ادبیات داستانی چوک دریافت
حجم: 5.12 مگابایت
توضیحات: مجله الکترونیکی چوک شماره 54


داستان مجازی تخت خوابت را مرتب کن فایل مجازی pdf دریافت
عنوان: تخت خوابت را مرتب کن
حجم: 7.51 مگابایت
توضیحات: تخت خوابت را مرتب کن فایل پی دی اف رمان


صفحه 20   ستون ادبی    بررسی  سبک های نویسندگان  نوظهور 

 

سبک شهرنویسی داستانی توسط  شهروز براری صیقلانی بیشتر از هر نویسنده ای منحصربفرد و تازه است ، عطر تازگی و واقعیت از موضوع داستان هایش به مشام میرسد ، او نسبت کمیت و کیفیت را میان تناسب موضوع و درون مایهء داستانیش با حجم واژه آرایی را چنان به نفع مخاطب خاص تغییر داده که خطوط فرضی معیارهای پیشین را زیر پا گذارده و آنچنان کیفیت را بالا و کمیت را کوتاه نموده که عده ی بیشماری از مخاطبانش را شیفته و شیدای دنیای درون داستان هایش نموده در عین حال ایشان با سایه ی ثابت محور در فرجام داستان های بلند و رمان ها، در پی معنا و مفهوم بخشیدن به سبک و سیاق منحصر بفرد آلترناتیو نویسی خودشان در مهلکه ی پر هیاهو داستان نویسی فارسی هستند . 


 پایان بندی و سرانجام های اندوهناک و حزن انگیز آیا نمادی از تاثیرات زیست بوم شناختی نویسنده برای شخصیت های ساکن در شهر خیس و بارانی رشت لحاظ میگردد که از زندگانی در سرزمینی پنهان زیر حجم عظیم ابرهای لجباز و ناخشنود محکوم به افسردگی اند ؟ 

یا که بلعکس نماد زیست بوم شناختی شخص آقای صاحب اثر و نویسنده است؟ 

ایشان سایه ی سفید و پابرجایی را به شیوه ی نامحسوس و خلاقانه بر آثارشان افزوده اند که در استایل و فضای روحی روانی حاکم بر اتمسفر داستان شان تاثیر ژرف و عمیقی دارد و در توصیف آن میتوان به حالاتی درونی و روحی و یا مایل به روان پریشی شخصیت های قهرمان داستان را یافت . 

 


   نویسنده اقای شهروز براری صیقلانی ملقب به شین براری با روشهایی بی مانند و بکر و نو ظهور تمامی شخصیت های داستان هایش را در عین این حال که اکثرا روان پریشان و افسردگان محبوس در پستوهای شهر رشت هستند را در عنصر روایی و پیش آگاهی درون پیرنگ اثار شان به سر حد کمال رسانیده و سپس در نقطه ی اوج به دره ی رسوایی پرت مینماید ، و بطور نهان پیغام ثابتی را بیصدا و بی کلام و حتی بی واژه به مخاطبانش القاء میکند که بر بیهودگی ادامه ی زندگانی و رهایی روح از اسارت در بند زمان و مکان و جسم زمینی را بیرحمانه تحمیل بر افکار ناپخته و احساساتی نوجوانان مینماید .  

از زوایای پنهان و دیدگاه فرا انتقادی و توسط اساتید حرفه ای با نگاهی نکته سنج و ریز بینانه میتوان لیست بلند بالایی از فول های ادبی و دستور زبانی از وی تهیه و ارائه نمود که البته تمامی شان را با نثر صریح و روان و زبان بی اغراق تعویض نموده.

  در بازخورد و نظرات مخاطبان فضای مجازی در برنامه ی کتاب نویس و کتاب خوان Loot Book از جانب دنبال کنندگان داستان های مجازی ایشان به ازای هر 20 ستایش و قدر دانی و تشویق و تحسین ، یک یا بلکه دو انتقاد مشابه به یکدیگر نیز بچشم میخورد که همگی بر روح نوشتاری دمیده شده بر فرجام های تلخ داستان هایشان اشاره میدارند ، اما مادامی که یک نویسنده ادعای کذب نکند نباید و نمیتوان اقدام به تخریبش نمود ، از همین رو بسیاری از اهل فن های داستان نویسی فارسی منتظر وقت و دست به ماشه ایستاده اند تا اقای شین براری ادعایی فرای جایگاهش بیان کند و یا دچار غرور واهی و خودبزرگ بینی شود تا ناخواسته برگه ی سقوطش را امضاء کرده و آماج انتقادات قرار گیرد . 


نکته کلیدی در آرامش کاری وی ، نعمت دور بودن از پایتخت ایران اسلامی است که سبب دور ماندن از حواشی شده  

کواز حق هم نمیتوان گذشت که وی برخلاف سن پایینش فرد بی تجربه ای نیست و خصلت افتادگی اش را با فن بیان بالایش ترکیب نموده و اینچنین میگوید ؛

 تحصیلات دانشگاهی اتومکانیک بنده کوچکترین ارتباطی به ادبیات داستانی ندارد ، اما از کودکی شیفته ی خاطره نویسی بودم و بی آنکه کسی به من آموخته باشد همواره یک دفترچه و خودکار همراه داشتم ، و اولین هدفم خیلی ساده و البته ابلهانه بود 

هدفم طی سالیان متمادی از کلاس شش یا هفت تا ترم های اول کاردانی به کارشناسی ، این بود که بتوانم یک دفتر 200 برگ یا بلکه بیشتر را با خط خوش و خودکار مشکی ، پُر از حرفهای ناب کنم ، حرفهایی که برای همه جذاب باشد ، اما همواره در نیمه های راه و برگه های صد به بالا ، واژه ای را به غلط دو مرتبه تکرار پشت یکدیگر مینوشتم و وسواس گونه حاضر به استفاده از غلطگیر یا که جدا نمودن کاغذ نبودم ، و دفتر را نیمه کاره و ناتمام رها میکردم و سراغ دفتری شیک تر میرفتم. بعدها ک بزرگتر شدم فهمیدم که وسواس تنها یک بهانه بود ، زیرا دقیقا وقتی که دفتری شیک در پشت ویترین یک مغازه ی خاص به چشمم میخورد ، از دست برقضا همان غروب درون دفترم دچار غلط نویسی میشدم و یا که دستم میلغزید و خط خوردگی کوچکی کنج ضلع سوم کاغذش می افتاد ، و من هم که مامور و معذور به خرید دفتری جدید و شیک تر بودم ، من هرگز یک جمله ی نوشته شده را در دفتر جدیدم بکار نمیبردم ، و به اصطلاح دفتر هایم را به جمله ای تکراری شهید نمیکردم .دفترهایم عزیزترین وسایل شخصی ام بودند ، تعدادشان به اندازه ای بالا بود که اگر عدد و رقمی بگویم شما باور نخواهید کرد . 

متوسط هفته ای یک دفتر 200 برگ به بالا که بسیار نایاب بود میخریدم ، کمی که بزرگتر شدم و حول حوش دبیرستان یا دوم هنرستان بودم که راه و روش تهیه ی دفتر باب دلم را کاشف شدم . و با جمع کردن پول جیبی و ده ها روش عجیب غریب برای کسب درآمد ، قادر به سفارش یک جلد سیصد برگ مرغوب ، جلد چرمی ، مدل سررسید میشدم و به متصدی میگفتم که لطفا در هیچ کدام از صفحاتش هیچ عددی از تقویم ، ماه ، سال ، هجری ، قمری ، میلادی ، مناسیت شیعه ، شهادت ها ، ولادت ها ایام سوگواری ، ایام ویژه ، مناسبت ها ، سالگردها و.... ننویسند ، حتی کادر بندی هم نکنند و حاشیه گذاری هم نکنند ، تا بتوانم از تمام طول عرض آن دفتر و صفحاتش استفاده کنم ....

[]

 

[] [] [] [] مصاحبه کننده [] [] [] [] 

    استاد منو غافلگیر کردید از این همه صداقتتون 

 

() () () () اقای براری () () () ()   

#اولا که بنده رو استاد خطاب نکنید که برای بنده قابل باور نیست چنین لقب و صفتی . چون خبر از جایگاه حقیقی خودم نسبت به اساتید برجسته ی این سرزمین دارم و بنده فقط یک یا دو قدم از جایگاه یک نویسنده ی آماتور  بالاترم اما در مقابل کیلومترها از جایگاه اساتید معروف و بنام عقب تر و پایین ترم. دوما که اینی که شما رو غافلگیر کرده صداقت نیست بلکه حماقت یک بچه دبیرستانیه شر و شور و پر انرژی هست که محبت رو در کوچه پس کوچه های شهر زیبایش جستجو میکرد 


  ماهنامه ادبی چوک  صفحه 29  ادبیات داستانی    مصاحبه و نقد و بررسی نویسندگان جوان    توسط استاد شهسواری.  کد خبری ؛  002359063   / الف    سردبیر : مریم ریاحی 

استاد محمد حسن شهسواری ؛

شین براری از نظرم اولین و جوان ترین نویسنده‌ی ایرانی مدرن است که خارج از مسیر معمول  توانسته به سطح اول نویسندگی ادبیات داستانی برسد. او خودساخته است. او ساختار شکن و  خودمحور است و مدعی ادبی محسوب نمیشود ،   وی از پیشرو های نویسندگی خلاق مدرنیته است 

 واژه‌ی مدرن در این‌جا بار ارزشی ندارد، هر چند در مورد شهروز براری صیقلانی از نکات بارز جهان داستانی او ست.  

شین براری به نحو بی‌سابقه‌ای ـ در میان نویسندگان ما ـ در محل تلاقی دو ویژگی ادبیات مدرن ایستاده است؛ محلی که دو خط یکدیگر را قطع می‌کنند. خط اول داستان کوتاه است و خط دوم پرسه در فضای شهری.

داستان کوتاه علی‌رغم تصور برخی از دل رمان بیرون نیامد، بل‌که محصول شرایط انسان و دنیای صنعتی قرن ۱۹ بود. انسانی که در زمانه‌ی خویش نمی‌توانست همه‌ی آن‌چه را از ادبیات می‌خواست در رمان جستجو کند. رمان نسبت به داستان کوتاه نیاز به همدلی و همراهی خواننده داشت و انسانِ دنیای صنعتی نه فرصت چنین همذات‌پنداری‌ای داشت و نه اصولا چنان مخاطبی برنمی‌تابید که به تمامی خود را در اختیار هنرمند بگذارد. او در برخورد با اثر هنری، حقی را نیز برای خود می‌طلبید. به همین واسطه ژانر داستان کوتاه که بیش از همه به تصورات و پیش‌زمینه‌های فکری و ذهنی خواننده متکی بود، بهترین محمل برای انسان مدرن شد.

از طرف دیگر، انسان مدرن مرکز تحولات خود را از (روستا قلب تپنده‌ی دوره‌ی کشاورزی) به شهر و حاشیه‌های آن (مغز متفکر دوره‌ی صنعتی) انتقال داد. ساختار عمودی آشکار ارباب ـ رعیتی تغییر یافت و به ساختار پنهان و افقی کارفرما ـ کارگر تغییر شکل داد. ویژگی عمده‌ی شهر، گمشدگی ‌ست. شخص می‌توانست یا مجبور بود در محلی زندگی کند که همه او را نمی‌شناختند. از سوی دیگر برای اولین بار، انسان، تنها جزئی از کاری را بر عهده داشت که کلیت ‌آن اشراف نداشت. کشاورز با رابطه‌ی بی‌واسطه با موضوع فعالیتش (زمین) می‌دانست چه می‌کند و به چه تعلق دارد اما انسان شهری (چه در کارخانه‌های بزرگ و چه در ادارات و سازمان‌های غول‌آسا) تنها مهره‌هایی از چرخی عظیم بود و نمی‌توانست با کلیت موضوع کارش ارتباط برقرار کند و شاید اصولاً از آن سر درنمی‌آورد. به همین واسطه، کم‌کم هویت‌باختگی و بیگانگی از خود، در ادبیات ظهور پیدا کرد.

تقریبا یا حتی اکثر غریب به یقین داستان‌های شهروز براری صیقلانی در شهر و در فضای سرد و عبوس آن می‌گذرد. هوای شهر رشت به شیوه ی زیبا همراه تحولات داستان تغییر میکند ، سکوت پیش از طوفان نماد وقوع مصیبت درون آرامش زندگی شخصیت داستان است ، ابر افسردگی ، باران غم گریان ، آفتاب امید و...'.

. داستان کوتاه «وارونگی هویت» از داستان‌های نمونه‌ای این رویکرد است. سیاوش ، دچار عدم تعادل روح و روانش با کالبد فیزیکی اش است و پس از فوت مادرش دچار افسردگی و خانه نشین شده ، به سربازی رفته و لی در نهایت معافیت گرفته ،پدرش فردی سنتی و خشک است . سیاوش تا دیپلم تحصیل کرده و حالا در 22 سالگیش در بطالت محض و در تنهایی ملموسی در شهر زندگی می‌گذراند. 

«پدرش اصرار به ازدواجش با دخترعمویش دارد و عاقبت سیاوش از خانه ی پدریش طرد میشود چون مثل مردهای محله رفتار نمیکرد و گاه مخفیانه زیر ابروهای خود را بر میدارد . موی سرش را بلند کرده و خودش که ادعا میکند تغییر رنگ موی بلندش بواسطه ی تاثیرات صافی گلت و ولستریت است اما جعبه ی رنگ موی إِن+ هشت را زیر تخت خوابش پنهان کرده ، مویش را بروی شانه های کوچکش افشان میکند ،ناخن هایش را بلند میکند پدرش جلوی اهالی محل و مسجد بی آبرو شده . و کاسه ی صبرش لبریز گشته 

با فشارهای پدر بر او ، انقلابی کوچک در زندگی حشره‌وار سیاوش اتفاق می‌افتد. زندگی او که در بطالت و رویاهای دخترانه ی معمول خلاصه شده، از جریان عادی خارج می‌شود. سیاوش به‌رغم بیهودگی این زندگی، سخت به آن وابسته است و اخراجش از خانه ی پدری تا حد زیادی حاصل درک بالای خودش بود که نخواسته بود با حضورش سوهان روحه پدرش شود

از اپیزود دوم با دخترکی بنام سوگند آشنا میشویم و در میابیم که او بی شک سیاوش است ، و به روش منحصربفردی طی لحظات ساده ی یک روز معمولی با وی همراه میشویم ، گستاخی و شوخی های جنسیت گرا محوریت اپیزود دوم را به شیوه ی درست و کاملا حرفه ای و سطح بالایی سمت مبحث (پرداخت شخصیت) سوق میدهد ، و با به تصویر کشاندن معاشرت های عجیب و نامعمول شخصیت اصلی با قشر خاص جامعه ، به زیبایی هرچه تمام تر واکنش او به دیگران ، واکنش دیگران نسبت به او را در جملاتی نو و طنزآلود نوشته تا به این طریق @پرداخت شخصیت# را انجام دهد .   

در اپیزود پایانی با یک خلا زیبا و بجا روبرو میشویم ، از بازگشت سوگند به خانه ی پدری از سر درماندگی با یک مفهوم ناگفته روبرو میشویم که بسیار حرفه ای و مدرنیته باز و آزاد گذارده شده تا مخاطب به میل خودش تصوراتی حاصل از تجربه ی زیستی خویش را در ان خلا جادهد و حدس بزند که چه حادثه ای اینچنین سوگند شوخ و پر انرژی را پژمرده و تسلیم کرده تا با ظاهری ژولیده و بی روح به خانه ی پدری بازگردد؟ بی شک این خورد شدن محصول رفتار اجتماع ماست با شخصی که تغییر جنسیت داده ، در پایان با تراژدی مواجه میشویم ، پدری که حاضر نیست ان دختر را بعنوان سیاوش خودش بپذیرد ، و قتل سوگند و موههایی که به. پایه ی تخت بسته شده ، و خانه ای  که به آتش کشیده میشود ، و پیرمردی که با کتاب دینی اش در زیر بغل از مهلکه دور میشود.     


 


محمدحسن شهسواری در نقد شهروز براری صیقلانی میگوید؛ شهروز براری بیش از هر نویسنده‌ی ایرانی مدرنیته و صاحب سبک خودش است. شین براری از محدود افراد نویسنده ای ست که ابتدا دست بقلم گردید و خودسر و بی الگو ،آزادانه و رها از قید و بندها شروع به نوشتن کرد ، او نویسندگی را قدم به قدم و تکنیک به تکنیک زندگی کرد تجارب او به قیمت بالایی حاصل شد و برایش از سرمایه ی عمر و گذر روزگار خرج نمود ، او فردی ست خود ساخته ، همچنین بارزترین و باارزش ترین توانمندی های وی در عرصه ی رمان یا داستان بلند نویسی این مهم است که او فرزند برحق و تک پسر شهر رشت است ، بگونه ای او را میشناسند و او نیز همگان را نشناخته علیک میگیرد که آدمی در عجب میماند ، از برکت زندگانی متفاوت و تقدیر عجیب وی که سرنوشتش را گره ی ابدی با کوچه باغ های رشت زده به نفع ارتقأء بهبود کیفیت داستان هایش استفاده نموده ، وی به مصداق یک نویسنده ی خوب و حرفه ای ست که هم خالتورنویسی را به سرحد کمال رسانده و همزمان نیز دارای مهارت و سواد علمی فن نویسندگی ست ، تا به آنجایی که دارای مجوز تدریس فن داستان نویسی مبتدی تا حرفه ای ست .

پس از ادغام دو فاکتور تجربه و دانش چنین پدیده ی قابل ستایش و نقدپذیری حاصل آمده. 

باری در این مجال کوتاه فرصتی برای واکاوی تمام زوایای پنهان و آشکار جهان داستانی با سبک شهربافت و شهرنویسی رشت ، از شهروز براری صیقلانی نیست، اما مرور چندباره‌ی آثار او ـ به‌ویژه درهم‌روندگی حسرت‌آمیز فرم و محتوا ـ تا سال‌ها می‌تواند چراغ راه نویسندگان جوان ما باشد. نویسنده‌ای که داستان کوتاه را با کوچه باغ های چهار کنج شهر رشت شریک گشت . عشقی ابدی و بی مانند و تعلق خاطر ستودنی اش را به شهر رشت در تک تک داستان هایش اکران کرد تا که به وضوح این امر را در اثارش لمس کنیم ، بطوری که اثار ایشان همواره به عنوان معیار و نمونه ی ایده آل در کارگاه داستان نویسی ملاک قرار میگیرد ، ایشان از استعداد فوق العاده ای در پرداخت صحنه و انتخاب مکان های برخوردار میباشند و مبحث جدیدی از شهرنویسی داستانی رابه اوج رساندند و هم ادبیات داستان نویسی ما را به دهلیزهای تودرتوی روابط درون شهری کشاندند.

 

محمد حسن شهسواری

 

بازنشر از وبسایت تازه های ادب هنر فرهنگ نوشته شده در ۱٦:۲۹ ™PM توسط کاربر بهار سلیماندرابی ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹٦

http://uppc.ir/do.php?imgf=161403691527132.png