داستان کوتاه

داستان کوتاه مجازی داستان نویسی خلاق داستان بلند از نویسندگان فارسی

داستان کوتاه

داستان کوتاه مجازی داستان نویسی خلاق داستان بلند از نویسندگان فارسی

درباره بلاگ
داستان کوتاه

در این پیج آثار داستانی کوتاه فارسی را بازنشر میکنیم. از شما دعوت بعمل می آوریم تا آثار داستانی خودتان را برایمان فرستاده تا با نام خودتان در وبلاگ بازنشر نماییم. #داستانک #داستان-کوتاه #داستان-بلند #داستان-نویسی-خلاق

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب
آخرین نظرات

 

   

اتمام حجت. 
نکته *منظور از دانش آموز در متن ذیل :دانش آموز، دانشجو،هنرآموز،هنرجو  میباشد
نکته* منظور از آموزگار در متن ذیل :  آموزگار، آموزنده،  معلم،دبیر، استاد، مدرس،  تعلیم دهنده میباشد. 

                  انواع آموزگار و آموزنده در جامعه
سه نوع و سه درجه از کیفیت برای انتقال محتوای آموزشی در سیستم آموزشی  دست بعصای کشور عزیزمان ایران داریم  که بگمانم یکایک شما دانشجویان گرامی در طی گذر از تحصیلات مقاطع ابتدایی،  راهنمایی،  دبیرستان،  هنرستان  و دانشکده،  با آنان مواجه شده اید... 
 1_  نوع  اول و الف_ کاراکتر  عالمانه و اتوماسیون شده. تنها از پس وظیفه ای که برعهده اش نهاده شده پس میاید،  اما بطور کلی بسیار اشتباه توجیه شده که وظیفه اش چیست و میپندارد که وظیفه ی آموزگار ،  بازپخش و بازنشر پرتکرار و بی وقفه ی جملات آموزشی و فرمول هاست،  بی اعتنا به این امر که آیا مخاطب توانسته همراه و همقدمش پیشروی کند و  مباحث را  بطور مفهومی درک کند یا نه؟!     بگونه ای میتوان گفت که این رده از طیف مدرسان   در دو واژه ی زیر خلاصه میشوند ؛
    سنبل کاری _  رفع مسولیت  
2_نوع دوم و ب  _ کاراکتر زیرک و منفعت طلب (با پنبه سر میبرد)  این طیف از سر عمد و آگاهانه  در انتقال محتوای آموزشی کمکاری میکنند  و قطره چکانی عمل میکنند . تا در قبال انجام صحیح مسولیت خود،  نفع مالی  اضافه بر سازمان ببرند. 
3_نوع سوم  و جیم   _ کاراکتر  بیش فعال  و خانباجی (  دلسوز با وجدان)   


______________________________________________
نوع اول_الف _  کاراکتر  فیلسوفانه و عالمانه  
     چنین اساتیدی مشخصات خاص خود را دارند و همواره شیک و  جدی،  کم حرف ،  آرام ،   درونگرا  میباشند .   رفتارشان اکثرا با  کمی اخم و  جدیت و  نظم همراه بوده و سکوتی مبهم و فیلسوفانه  پیشه میکنند  و بگونه ای  غمناک بنظر میآیند . 
از پشت عینک  به سوی پنجره ی نیمه باز کلاس خیره مانده و ارام از جای خود برمیخیزد و دست در جیب  خیره به نقطه ای نامعلوم از شیشه ی تمیز پنجره ی کلاس پیش میرود،  و عرض کلاس را با متانت و قدمهای کوتاه و ارام طی میکند.  تمام کلاس ساکت و  مات و مبهوت به استاد زول زده اند    ،   کسی عطسه اش را خفه میکند و در نطفه میکشد تا مبادا  بند افکار استاد را پاره کند .    استاد کت و شلوار همیشگی اش را به تن دارد  با خطوط  نامریی  و محوی که سال های پیش  پررنگ تر و براق بچشم میامدند  ،   استاد طبق معمول  سرش را آب شانه کرده ،  و سکوت را صدای جاروب سرایدار  در حیاط میشکند  که حیاط را خط به خط جاروب کرده و پیش میرود ،    برگهای خشک  مجدد پشت سرش  فرود میآیند . نسیمی سرد پاییزی میوزد و مسیرش به پنجره ی نیمه باز کلاس می افتد ،  برگ زردی از شاخه جدا و در هوا رها میشود  و حین سقوطی ناباورانه به حیاط دانشگاه گذرش به نسیم کوهلی و بیخانه   می افتد و با او همراه شده و سمت پنجره کلاس شتابان میشود،   از قاب چوبی و ترک خورده ی پنجره گذر و به روی شانه ی استاد مینشیند   ،  استاد  نگاهی محزون میکند و برگ را برمیدارد ،  پنجره را میبندد ولی مجدد برگی از حریم پنجره ی بسته میگذرد و استاد را شوکه میکند ،  استاد در عجب است که چگونه برگ از انسوی پنجره ای بسته  به داخل کلاس آمده ،    سپس  پنجره را باز و برگ را بیرون می اندازد و پنجره را میبندد و چفت های بالا و پایین را  قفل میکند تا مبادا نسیمی آن را باز کند .     سپس شروع به تدریس پیرامون  عنصر و فصل بهار  میکند و نقشی که بهار در شعر کهن و شعر معاصر فارسی داشته و  تغییر آن در شعر موج نو و سپید.  و تمام مدت کلاس  برگ هایی زرد و خشکیده از همان پنجره به کلاس میآیند تا   به فصل بهار گوش بسپارند ،    و  دریغ از اینکه  پنجره ای اینچنین بی لک و شفاف باشد و  آنگاه است به چشم هیچ کس نمی آیند    و   همه براحتی از آن میگذرند.   
(افسوس که آموزگار  حتی شک هم نبرد که شاید آن پنجره شیشه ای نداشته باشد)  
حال این رده از اساتید  آنچنان  ساکت صبور و  مطمین  رفتار میکنند که همگان میپندارند پشت وقار و ارامششان  کوهی عظیم از دانش نهفته است اما در چله ی خزان از بهار برایمان میگویند 
نوع دوم  ب  _  
{   دانش آموز بدلیل عقب افتادگی از  همقدمی با آموزگار در پیشروی و یادگیری دانشی که عرضه شده،  خود را بدهکار و کم سوادتر از آموزگار فرض میکند.  بنابراین میپندارد که او فردی بسیار باسواد است که خودش از یادگیری و همقدمی با وی عاجز مانده است.  در این روش آموزگار وظیفه ی مطرح کردن محتوای آموزشی را انجام میدهد اما عامل اصلی را حذف نموده و دیگر دغدغه ی دریافت مفاهیم و دانش از جانب دانش آموز را  نادیده میگیرد و  از حیث وجدانی نیز با چند توجیه و تفسیر  خود را تبرىه و تقصیر را به گردن دانش آموز می اندازد و به گفتن جملات زیر اکتفا میکند؛
من  در جلسات تمام محتوا را گفتم اما دانش آموز  عطش یادگیری نداشت و  پیگیر نبود.  }

ب 2_روش کجدار و مریض  
آموزگار(معلم،مدرس،دبیر،استاد) چند جلسه ابتدایی را با پرداختن به محتوای غیر ارزشی پرداخته و با اشاره اجمالی به مباحث و یا روخوانی صفحاتی،از مرجع آموزشی   به جلسه سوم یا چهارم میرسد و اعلام آزمون کتبی میکند و کمی تاکید به سخت بودن مبحث مربوطه و کمکاری دانش آموزان میکند،   و آنان را میترساند که با چنین رویه ای نمراتی در حد و حدود 2 و یا 3 از بیست نمره آزمون کسب خواهند نمود سپس سخت ترین آزمون ممکنه را از مباحث گفته شده برگزار و تماما به مباحثی که در زاویه ی پنهان  تدریس وی جای خوش کرده بودند  رجوع میکند و دانش آموز نیز در بهترین حالت ممکن،خواهد توانست همان نمره 3 را اخذ کند . و شوکه از  ماجرا به یاد جمله ی تاکیدی استاد می افتد  که هربار تکرار و پافشاری مینمود  ؛ این درس رو جدی بگیرید  بیشترین  دانش آموزان ترم پیش این درس را مردود و یا نمره پایین تر از حد قبول گرفته اند....
آنگاه دانش آموز نگران و به نقطه ی درماندگی میرسد ،  هیچ راه نجاتی نمیابد تا لحظه ای که دبیر یا آموزگار مربوطه بطور ضمنی و  زیرلب جمله ی معروفی را زمزمه کند و صحبت از  جلسات خصوصی، به میان آید 
آنجاست که با پرداخت شهریه ی اضاف بر سازمان  میتواند به محتوای آموزشی دست بیابد .  

روش جیم 3_دلی و وجدان محور 
{آموزگار از صمیم قلب و تمام وجود دانش خود را در تبق اخلاص میگذارد و بیشتر از دانش،آموز بفکر پیشرفت اوست که چنین امری سبب بروز بی ریاحی  از جانب آموزگار میشود و به باور دانش آموز آن آموزگار  کم ارزش تر از یک آموزگار از نوع الف است. زیرا تمامی مفاهیم را با خلوص نیت شرح داده و همچون یک خانباجی بی ادعا و ساده بنظر میاید، و از جایگاه پایینی از لحاظ سطح دانش قرار دارد،  زیرا هر جلسه هرچه را که آموزش،داده وی توانسته بیاموزد و از جبر این علیت که " هروقت مسله ای حل شود آسان شود " 
او میپندارد که کلیت محتوای ارایه شده از جانب آموزگار  کم ارزش و ساده است 

اینها  موارد  لاینحل آموزشی جامعه ماست. 
و بنده نیز به علت تعداد بالای شما دانشجویان عزیز و برگزاری جلسات در آمفی تیاتر دانشکده ،  و تعداد تک رقمی دانشجویان اساتید همکار در ترم پاییز 94 و این ترم  مورد  حسدورزی، و  معاخضه توسط سازمان بازرسی دانشگاه مرکزی  قرار گرفته و  زیر ذره بین میباشم   لذا در ترم جدید از صحبت های خارج از حوزه تخصصی  درس سه واحدی ادبیات عمومی پرهیز  و برای تداوم حضور بنده در این محیط آموزشی همکاری بفرمایید.  از شما حدودا  65 دانشجوی عزیز و محترمی که هر یک مربوط به رشته ی  تخصصی متفاوتی هستید و تنها دروسی عمومی را  در کنار یکدیگر  در کلاس حضور میابید خواهشمندم   مختلط ننشسته و خط فرضی،وسط آمفی تاتر را  همچون  دیواری نامریی از جنس احترام به یکدیگر فرض کنید و به میل خود تفکیک جنسیتی شوید   و بطور مثال دانشجویان مذکر سمت چپ آمفی تاتر و دانشجویان محترم و نجیب مونث در سمت دیگر سالن بنشینید. 
(ضمنن  با شناختی که از نگارش بنده دارید  میتوانید دریابید که از واژگانی غیر فارسی همچون "مونث  "مذکر   هیچگاه بهره نمیگیرم  پس بنده مامور و معذور به انجام دستورات و  ارایه جملات تحمیلی ریاست محترم این مجموعه آموزشی،به شما میباشم و عینن جملات را متن گنجانده و خدمت شما دانشجویان عزیز ارایه نمودم  . 
                      پاینده ایران عزیزمان  
            سرفراز  تهمتن و آذردخت پارسی 
                  سپاس از تک تک شما 

.
 
ًَ٘


دریافت

 

http://uppc.ir/do.php?imgf=161403691527132.png